عکس نوشته جملات آموزنده عاطفی + جملات زیبا درباره زندگی و عشق
- عکس عاشقانه
- یکشنبه 28 آوریل 2019
امروز مجموعه از عکس نوشته جملات آموزنده عاطفی را گردآوری کرده ایم. جملاتی زیبا کـه می تواند در مسائل عاطفی تان بشما کمک کند، بعضی در آغاز راه عشق، بعضی در میانه راه و بعضی هم راه شان جدا شده اسـت. عاطفه انسان یکی از قویترین احساسات اسـت و اگر نتوانیم آنرا نظارت کنیم یا شناخت کافی درباره عشق را نداشته باشیم امکان دارد از این احساس ضربه بخوریم، در ادامه با پارس ناز همراه باشید.
هر قدر سنم بیشتر میشود
کمتر بـه قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت میدهم
از این رو هر چقدر مسن تر میشوم
بیشتر از زندگی لذت میبرم
حذف کردن آدم ها از زندگیم بـه این معنی نیست
کـه از انها متنفرم معنای ساده اش این اسـت کـه
برای خودم احترام قائلم
هر شخصی قرار نیست بـه هر قیمتی تا ابد با مـن بماند
لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد
اگر کسانی کـه روحمان را، مسموم میکنند را
رها کرده و بـه آرامش پناه ببریم
زندگی بـه مـن آموخت کـه
هر اشتباهی تاوانی دارد
و هر پاداشی بهایی
سیمین بهبهانی
مـن نه آن قدر دلبرم، کـه دل تمام شهر از صدایم بلرزد
نه آن قدر موقر کـه یادم نرود دختر نباید بلند بلند بخندد
نه آن قدر فیلسوف
کـه راجع بـه کتاب هاي خوانده و نخوانده ام داد سخن بدهم
نه آن قدر بزرگ کـه بتوانم بـه جای شکلات
وقتی بـه کافه می رویم خانمانه قهوه سفارش بدهم
نه آن قدر سیاستمدار ک لبخند ها و اشک هایم
بـه جا و بـه موقع سرو کله شان پیدا بشود
مـن..بغض می کنم گریه می کنم
شیطنت میکنم، بلند بلند میخندم و لبۀ جدول راه می روم
و توی کافه شکلات میخورم و زندگی را ساده می گیرم
و خوب میدانم
دخترهایی شبیه مـن خاطره نخواهند شد
ری را
روزی از پس این فصل تنهایی کسی خواهدآمد … کـه نه شباهتی بـه شوالیهها دارد نه بـه شهزاده آرزوها … نه مدل موهایش ازآن مدلهایي اسـت کـه آدم رابه مرز جنون میکشاند و نه قدی بلند دارد کـه دلبری کند. کسی خواهد آمد کـه هیچ شباهتی بـه مرد آرزوهای دخترانه ات ندارد. نه چشمانی مغرور دارد و نه لبخندی جذاب و حتی شاید عطر تلخی هم نزدهباشد کـه دلت را زیر و رو کند.
کسی خواهد آمد کـه در چشمانش سادگی و مهربانی دو دو می زند و با لبخندش گونه هایش چال میوفتد. کسی خواهد آمد کـه بـه جای افکار نو یاد گرفته اسـت روی مو هاي معشوقه اش تعصب داشته باشد. روزی یک آدم خیلی معمولی تر از معمولی خواهد آمد کـه گند می زند بـه رویا بافیهاي نوجوانی ات بـه جای این کـه با اتومبیل مشکی اش بیاید دنبالت با یک شاخه رز میدود سمتت و تـو را بی خجالت حل میکند در آغوشش…
جای این کـه تـو رابا دعوت بـه یک رستوران شیک سورپرایز کند برایت بستنی شکلاتی می خرد و تـو را مجبور میکند تا بیخیال کثیف شدن لباس هایت شوی و بروید تاب و سرسره بازی… روزی کسی می آید کـه شاید بلد نباشد با تـو مثل پرنسس هاي انگلیسی برخورد کند اما حتماً تـو را سوگلی خانه مینامد و روزی کسی خواهد آمد کـه اثبات میکند عشق یک حادثه اسـت دخترک برای عاشق شدن برنامه ریزی نکن.
کوثر حجازیان
هر کس دنیا را از زاویه دید خود قضاوت می کند
گاهی بهتر اسـت
جای خودرا برای بهتر دیدن عوض کنید
هیچوقت در زندگیتان بخاطر احساس ترس
عقب ننشینید همه یي مـا بارها این جمله را شنیدهایم
کـه: بدترین اتفاقی کـه ممکن اسـت بیافتد چیست؟
مثلا این کـه بمیرید؟ اما مرگ بدترین اتفاقی کـه
ممکن اسـت برایتان رخ دهد نیست
بدترین اتفاق در زندگی این اسـت
کـه اجازه دهید در عین زنده بودن
از درون بمیرید.
مارتين سليگمن
چـه زيبا ميگه صالح علا
محبوب مـن
حرفهایي اسـت
همچون لیموشیرین
بـههنگام نگوییم تلخ میشوند
مصایبی هم هست
کـه اگر بـه هنگام پریشانی بازی نکنی
خنده دار میشوند
مثل گفتن از عشق
وقتی کـه مژههایت سفید شده
یا هنگامیکه
رو بـه آخرین غروب نشسته اي.❤
جایت کنارم خالیست
مثل نبات کنار چای
مثل گلپر روی انار
مثل بوی نم وقت باریدن باران
مثل برگ هاي طلایی در پاییز
همینقدر ساده
همینقدر مهم
همینقدر حیاتی
نازنین سپهرداد
بـه چشمهایم زل زد و گفت:
باهم درستش میکنیم
چـه لذتی داشت این باهم، حتی اگر باهم
هیچ چیزی هم درست نمیشد
حتی اگر تمام سرمایهام بر باد میرفت
حسی کـه بـه واژهي باهم داشتم را
با هیچ چیزی دراین دنیا، معاوضه نمیکردم
تنها کسیکه وحشت تنهایی را درک کرده باشد
میتواند حس مرا در آن لحظات درک کند
« ناشناس »
رفیق جان، مـن از آینده خبر ندارم. نمیدانم بازهم بشود هر وقت اراده کنیم برویم روی نیمکت همیشگی مان از دیدن دارکوب ها ذوق کنیم گربه ها را دنبال کنیم و بـه باهم بودنمان از ته دل بخندیم یا نه. راستش مـن خبر ندارم قرار اسـت دختر دار شویم یا پسر دار ولی حتماً بـه انها یاد خواهم داد کـه تـو را خاله صدا بزنند و برای کیک هاي فنجانی ات سر و دست بشکنند.
مـن از آینده خبر ندارم نمیدانم بازهم کفش هاي گل گلی دخترانه رابه آن هایي کـه خانومانه اسـت ترجیح میدهم یا نه… نمیدانم..شاید هم آرزویمان براورده شد و خانه هایمان بغل بـه بغل هم بودو شاید هم دور… خیلی دور… بـه این هم فکر میکنم کـه ممکن اسـت همسرت هیچ خوشش نیاید هر چند شب یکبار بساط شاممان را بزنیم زیر بغلمان و با بچه ها و پدر بچه ها بریزیم سرتان
رفیق جانم
مـن از آینده خبر ندارم ولی یک چیز را خوب میدانم
و آن این اسـت کـه
مـن فقط کنار تـو خوده خودم هستم
این را میدانم کـه
مـن
تا همیشه
تا آخر عمرمان
دیوانگی را کنار تـو خوب بلدم
حنانه اکرامی